تحولات منطقه

افزایش قیمت پوشاک، مردم را از بازارهای سنتی اصفهان به کوچه‌های تاناکورای شاهین‌شهر کشانده است؛ جایی که برندهای جهانی از دل عدل‌های صد کیلویی بیرون می‌آیند و «نو نبودن» دیگر عیب نیست، بلکه نشانه‌ صرفه‌جویی است.

از سردی بازار پوشاک  اصفهان تا گرمی بازار تاناکورا
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

در اصفهان، شهری که روزگاری بازارش با بوی پارچه و صدای چرخ‌خیاطی زنده بود، حالا زمزمه افزایش قیمت پوشاک بیش از هر صدایی به گوش می‌رسد. مغازه‌داران ویترین‌های پاییزه را آماده می‌کنند، اما مردم به‌جای خرید لباس نو، راهشان را به خیابانی در شاهین‌شهر که پر شده از ویترین‌های تاناکورا کج کرده‌اند؛ جایی که گرما را نه در نو بودن، بلکه در صرفه و برند می‌جویند.

در دل بازار قدیمی اصفهان، میان طاق‌های بلند و نور زرد چراغ‌ها، صدای چرخ‌خیاطی‌ها دیگر آن طنین سابق را ندارد. فروشندگان روی چهارپایه‌ها نشسته‌اند و با نگاهی خسته، رفت‌وآمد اندک رهگذران را تماشا می‌کنند. پارچه‌های پشمی و فاستونی روی طاقچه‌ها خاک می‌خورند و تابلوهای «تخفیف ویژه» مدت‌هاست رنگ مشتری ندیده‌اند. مغازه‌داران می‌گویند هر روز باید برچسب قیمت‌ها را عوض کنند و مشتریان هم کمتر به خرید دل می‌بندند.

محمدرضا حاتمی، فروشنده باسابقه بازار پوشاک تولید داخلی در این رابطه می‌گوید: هر روز قیمت مواد اولیه بالا می‌رود؛ از نخ تا آستر، همه وارداتی است. تولیدی‌ها مجبورند گران‌تر بفروشند و ما هم همین‌طور، اما مردم دیگر توان خرید ندارند.

وی می‌افزاید: پاییز برای ما همیشه فصل رونق بود. حالا بیشتر مشتری‌ها فقط قیمت می‌پرسند و می‌روند. جنس‌ها روی دستمان مانده و امیدهایمان کم‌رمق‌تر شده است.

این فروشنده درباره تولید برند ایرانی بیان می‌کند: می‌خواستیم برند ایرانی تولید کنیم، اما با این اوضاع دلار و مالیات، نمی‌شود سرپا ماند. وقتی تاناکورا با نصف قیمت لباس برند خارجی می‌آورد، چرا مردم سراغ ما بیایند؟

حاتمی تأکید می‌کند: من به تولید ایرانی تعصب دارم، اما واقعیت این است که مشتری دنبال قیمت و کیفیت است، اگر همین‌طور پیش برود، شاید زمستان امسال آخرین زمستان مغازه ما باشد.

از چهارباغ تا شاهین‌شهر، مسیر طولانی‌ست و گویی از فصلی به فصل دیگر قدم می‌گذاری. بازار اصفهان آرام و خاموش است؛ مغازه‌دارها پشت ویترین‌های خالی از مشتری با چای نیمه سرد روز را می‌گذرانند. اما در شاهین‌شهر، کوچه‌ها پر از رفت‌وآمد جوانانی است که کاپشن‌ها را یکی‌یکی از رگال‌ها پایین می‌آورند.

اینجا صدای چقدر حساب می‌کنی؟ از هر مغازه‌ای بلند است و بخار مواد ضدعفونی و بوی پارچه تازه شسته شده، هوا را پرکرده است. تابلوهای نئون با فونت‌های خارجی می‌درخشند: Nike، The North Face، Timberland… برندهایی که زمانی فقط در ویترین پاساژها بودند، حالا از دل عدل‌های صد کیلویی بیرون می‌آیند.

صبح زود، نور مهتابی مغازه هنوز گرم نشده است. دو کارگر با تیغ برّنده، نخ ضخیم گونی را می‌برند. صدای باز شدن عدل، مثل پاره شدن پارچه در فضا می‌پیچد. ناگهان رنگ‌ها بیرون می‌ریزند؛ قرمز، آبی، زرد، سبز. بوی مواد ضدعفونی و پارچه تازه شسته شده در هوا می‌پیچد.

یکی از کارگران می‌گوید: این‌ها از آلمان اومدند… ببین مارکش را! و دستش را دراز می‌کند تا کاپشنی با لوگوی The North Face بالا بگیرد. فروشنده لبخند می‌زند، لباس را می‌تکاند، بخار چای از استکانش بالا می‌رود. جلوی مغازه چندنفری جمع می‌شوند؛ چشم‌هایی که منتظرند «عدل» بعدی باز شود و شاید خوش‌اقبال بعدی پیدا شود.

محسن کریمی، فروشنده باسابقه تاناکورا در این رابطه اظهار می‌کند: ما این عدل‌ها را بدون اینکه بدانیم داخلشان چیست، می‌خریم. هر عدل معادل یک گونی صدکیلویی‌ست و از خارج می‌رسد. باز کردنش همیشه هیجان دارد؛ ممکن است پر از کاپشن برند باشد یا فقط لباس کودک. گاهی با کیف و بوت زمستانه بسته‌بندی شده، گاه با کاپشن و بارانی و شلوار جین؛ مثل قرعه‌کشی یا خرید تخم‌مرغ شانسی می‌ماند.

وی می‌افزاید: این لباس‌ها بیشتر از خیریه‌های اروپایی می‌آیند. مردم آنجا لباس‌های نو یا کم‌پوشیده‌شان را اهدا می‌کنند. خیریه‌ها مازاد لباس‌ها را بسته‌بندی کرده و در قالب گونی‌های صد کیلویی وکیوم شده به نام عدل، راهی کشورهای پاکستان و ترکیه می‌کنند. بخشی از آن‌ها از طریق مرز بانه و بخشی از مرزهای زاهدان و چابهار وارد ایران می‌شود. ما از واسطه‌ها در مناطق مرزی عدل‌ها را می‌خریم.

این فروشنده ادامه می‌دهد: بعضی لباس‌ها استوک‌اند؛ یعنی نو، فقط مدل سال قبل یا تک‌سایز شده. بعضی‌ها حتی هنوز اتیکت دارند. برای مشتری ایرانی یعنی برند اصل با نصف قیمت.

وی تأکید می‌کند: الان دیگرکسی از خرید تاناکورا خجالت نمی‌کشد. پزشک، معلم، کارمند، دانشجو… همه مشتری ما هستند. برند مهم‌تر از نو بودن شده است.

این فروشنده با خنده اضافه می‌کند: یک مشتری داشتم، کاپشن Columbia خرید. گفت می‌خواهد بدهد خشک‌شویی.

چند روز بعد برگشت و گفت: در جیب داخل کاپشن یک اسکناس بیست‌دلاری پیدا کرده! می‌گفت هم لباس خریدم، هم پاداش خوش‌شانسی گرفتم.

علی عزیزی، صاحب چند شعبه تاناکورا در شاهین‌شهر اظهار می‌کند: اینجا تقریباً یک خیابان کامل مخصوص تاناکوراست. ما بیشتر کفش و کتانی برند می‌فروشیم؛ از آدیداس و نایک تا نورث فیس و تیمبرلند. بیشترشان استوک هستند، فقط جعبه ندارند.

وی می‌افزاید: این کفش را اگر در فروشگاه بخری ۷ تا ۱۰ میلیون است، من سه میلیون می‌فروشم. مشتری‌هایم از کل استان می‌آیند؛ جوان‌ها دنبال خاص بودن هستند، خانواده‌ها دنبال صرفه اقتصادی.

این فروشنده ادامه می‌دهد: عدل‌ها از طریق واسطه‌های مرزی می‌رسند. گاهی فقط کفش دارد، گاهی لباس زمستانی. بسته به شانس است، اما اغلب اجناس برند و اصل هستند. خیلی از کتانی‌ها حتی بوی نو می‌دهند.

عزیزی تأکید می‌کند: با بالارفتن دلار، بازار ما گرم‌تر می‌شود. وقتی پالتوی ایرانی پنج میلیون می‌شود، مردم به‌جایش اینجا می‌آیند. نه به‌خاطر چشم‌وهم‌چشمی، بلکه به‌خاطر منطق خرید.

مهدی رحیمی که دانشجو است، می‌گوید: لباس‌ها برند واقعی‌اند، سبک و گرم. نمی‌توانم چند میلیون خرج کنم، اما اینجا با نصف قیمت لباس اصل می‌خرم و با پول یک کاپشن تولید داخلی دو کاپشن با مدل بهتر و مارک خوب می‌خرم.

وی می‌افزاید: قبلاً خرید از تاناکورا خجالت داشت، الان همه می‌پرسند از کدام مغازه گرفتی. کیفیت مهم‌تر از نو بودن شده است. برای من برند؛ یعنی دوام. بعضی لباس‌ها شاید دست‌دوم باشند، اما دوختشان از پوشاک نو ایرانی بهتر است.

این خریدار دانشجو درباره دیگر شهرها بیان می‌کند: در تمام شهرهای ایران چنین فروشگاه‌هایی هست، مثلاً در شیراز یک خیابان به نام چهارراه خیرات وجود دارد که مغازه‌های تاناکورا در آن زیادند و از بس قیمت‌های آن‌ها مناسب است، هر روز شاهد مشتریان زیادی هستند.

مهناز رفیعی، خانه‌دار اظهار می‌کند: پارسال از تاناکورا برای بچه‌ها پالتو گرفتم، هنوز مثل روز اول است. لباس‌ها تمیزند و ضدعفونی می‌شوند. فروشنده‌ها قبل از ویترین شدن با یک خشک‌شویی قرارداد می‌بندند و همه شسته و اتو شده آویزان رگال می‌شوند. فقط یک بدی دارد که موجودی هر مدل و سایز محدود است.

وی می‌افزاید: بعضی لباس‌ها استوک هستند، یعنی نو اما تک‌سایز. واقعاً با نو فرقی ندارد. مدل‌ها زیبا و خوش‌دوخت هستند. هرچند مدل‌های تولید داخل هم خوب هستند و من منکر این قضیه نیستم، اما واقعاً قیمت‌ها به جیب ما نمی‌خورد.

این خانم خانه‌دار بیان می‌کند: همسرم بازنشسته است. نمی‌توانیم برای هر بچه پالتوی دومیلیونی بخریم. وقتی همین را هفتصد تومان می‌دهند، چرا نخریم؟ برای من مهم‌تر از نو بودن، گرم ماندن خانواده است. این لباس‌ها بوی نو نمی‌دهند، اما بوی زندگی می‌دهند.

منبع: خبرگزاری ایسنا

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha